نعت فاعلی از حال گرداندن. گرداننده و تغییردهنده حالها، محوّل الأحوال. نعتی از نعوت خدای تعالی: من نگویم که جز خدای کسی حال گردان و غیب دان باشد. انوری. خاقانی امید را مکن قطع از فضل خدای حال گردان. خاقانی. حال گردان تویی بهر سانی نیست کس جز تو حال گردانی. نظامی. حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب جمله میداند خدای حال گردان غم مخور. حافظ
نعت فاعلی از حال گرداندن. گرداننده و تغییردهنده حالها، محوّل الأحوال. نعتی از نعوت خدای تعالی: من نگویم که جز خدای کسی حال گردان و غیب دان باشد. انوری. خاقانی امید را مکن قطع از فضل خدای حال گردان. خاقانی. حال گردان تویی بهر سانی نیست کس جز تو حال گردانی. نظامی. حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب جمله میداند خدای حال گردان غم مخور. حافظ
ملول. دلتنگ. (آنندراج). ناراضی. رنجیده. آزرده. (ناظم الاطباء). در تداول عامه آنرا دل ناگران گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). بی میل. (از فرهنگ عوام) : بتر زین برف و راه سخت آنست که آن مه روی بر من دل گران است. (ویس و رامین). نگارا تا تو برمن دل گرانی به چشم من سبک شد زندگانی همیشه دل گران باشی به بیداد گران باشد همیشه سنگ و فولاد. (ویس و رامین). دید کز جای برنخاستمش تیره بنشست و دل گران برخاست. خاقانی. بی رخت باده نکردیم به جام دل گران شیشه ز محفل برخاست. میرمعصوم (از آنندراج)
ملول. دلتنگ. (آنندراج). ناراضی. رنجیده. آزرده. (ناظم الاطباء). در تداول عامه آنرا دل ناگران گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). بی میل. (از فرهنگ عوام) : بتر زین برف و راه سخت آنست که آن مه روی بر من دل گران است. (ویس و رامین). نگارا تا تو برمن دل گرانی به چشم من سبک شد زندگانی همیشه دل گران باشی به بیداد گران باشد همیشه سنگ و فولاد. (ویس و رامین). دید کز جای برنخاستمش تیره بنشست و دل گران برخاست. خاقانی. بی رخت باده نکردیم به جام دل گران شیشه ز محفل برخاست. میرمعصوم (از آنندراج)
حوض و کاسه و مانند آن که لبهای مایل به شیب داشته باشد. - لب گردان کردن حوض، پر کردن حوض از آب چنانکه از سرش بگذرد. (آنندراج) : فرش در ایوان جنت بلکه در راه افکنید حوض کوثر را لبالب بلکه لب گردان کنید. سعید اشرف (از آنندراج)
حوض و کاسه و مانند آن که لبهای مایل به شیب داشته باشد. - لب گردان کردن حوض، پر کردن حوض از آب چنانکه از سرش بگذرد. (آنندراج) : فرش در ایوان جنت بلکه در راه افکنید حوض کوثر را لبالب بلکه لب گردان کنید. سعید اشرف (از آنندراج)
دهی است از دهستان حبلرود بخش فیروز کوه شهرستان دماوند. واقع در32هزارگزی فیروزکوه. آب آن از حبلرود تأمین می شود. سکنۀ آن 269 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان حبلرود بخش فیروز کوه شهرستان دماوند. واقع در32هزارگزی فیروزکوه. آب آن از حبلرود تأمین می شود. سکنۀ آن 269 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 19 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان و 2 هزارگزی راه شوسۀ شهرکرد به اصفهان واقع است. جلگه و معتدل است و 2595 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه زاینده رود. محصولش غلات، برنج و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان کرباسبافی و راهش ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان اُشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 19 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان و 2 هزارگزی راه شوسۀ شهرکرد به اصفهان واقع است. جلگه و معتدل است و 2595 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه زاینده رود. محصولش غلات، برنج و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان کرباسبافی و راهش ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)